برخی از مهم ترین چیزها در زندگی وقتی به دست میآیند که ما حس ضرورت داشته باشیم. و برخی از بزرگترین فشارها و استرس هایی که تحمل میکنیم وقتی تجربه میشوند که ما بوسیله ی اتفاقات ناگهانی زندگی مورد هجوم قرار میگیریم. فرقشان چیست؟ این مکانِ کنترل است. آیا این استرسها از بیرون به ما میرسند یا از درون خومان هستند؟
جان کاتر، پرفروش ترین نویسنده و متخصص رهبری و مدیریت، اشاره میکند که عده ی زیادی از کارگران، شامل هیئت رئیسه، درباره ی کارشان حس ضرورت ندارند. این مسئله در بالا و پایین نردبان سازمانی دیده شده است. این به این معنی نیست که کارگران درحالیکه موها و سرشان در آتش میسوزد باید به اطراف بدوند.
این به این معناست که این کارگران بر چیزی که مهم است متمرکز هستند. آنها متوجه اند که در دنیایی زندگی میکنند که تغییر دائمیست و نه اتفاقی. آنها میدانند که شرکت نمیتواند بر افتخاراتش تکیه کند، حتی اگر درحال جشن گرفتن پیروزیشان باشند. این اتفاق نمیتواند بدون حس ضرورت رخ دهد.
این مسئله چگونه زندگی روزانه ی ما را در یک مسیر و جهت نگه میدارد؟
وقتی سخن از حس ضرورت است، دو نوع آدمیزاد وجود دارد:
یک گروه قربانی ضرورت هستند . گروه دیگر پیروز ضرورت اند.
یک انسان حس درونی ضرورت را نمیسازد. آنها انتخاب میکنند تا صبر کنند که زندگی مبرم شود و به آن واکنش نشان دهند. این نوع ضرورت همراهانی نیز با خود دارد: استرس، تشویش، دلسوزی برای خود، خودشیفتگی و بعضا تا حد خوبی ضربات و تلاش هایی در این واکنش همراه با ترس و عجله تا زمان از دسته رفته را نجات دهند.
ندرتا این افراد به اهدافشان میرسند، اگر هدفی وجود داشته باشد. انسان دیگر منتظر این حس ضرورت نمیماند. خودشان در درونشان این حس را به وجود میآورند. این حس بیشتر محرک است تا مخرب. این حس تولید حرکت و پیشرفت میکند و نه ترس. آنها به سمت به دست آوردن آنچه امروز مقابلشان است سوق داده شده اند. آنها میدانند که این روز پیش از این وجود نداشته و پس از آن نیز هرگز دوباره نمیآید.
یک گروه قربانی این ضرورت است. گروه دیگر پیروزِ این حس. نکته چیست؟ مکان، مکان، مکان. این حسِ کنترل،از درون است یا خارج؟
انسانهای موفق حاضر نیستند راز موفقیت و قدرتشان را بگویند. این 5 راهی است که آنها برای بدست آوردن کنترل زندگی انجام میدهند:
1. انسانهای موفق در خودشان حس ضرورت بوجود میآورند.
آنها هرروز با حس ضرورتی در درونشان بیدار میشوند. آنها حس پریشانی در خود بوجود نمیآورند، اما ضرورت را میسازند.
2. انسانهای موفق “فعالیت” را با “بدست آوردن” اشتباه نمیگیرند.
آنها میدانند که مشغول بودن میتواند به ما حس خوشنودی و رضایت کاذب از خویش بدهد و موجب شود که یک روزمان بدون نتیجهای واقعی از دست رود. بیایید این را “ضرورت آگاهانه” بنامیم.
3. انسانهای موفق اجازه نمیدهند حوادث ناگهانی آنها را از مسیر خارج کنند.
موفقیت آنان از ضرورتِ روز تامین میشود، نه از حوادث ناگهانی آن. وقتی آن اتفاقات غیر قابل امتناع به وقوع میپیوندند، آنان از مسیر خارج نمیشوند. آنها به بهترین نحوی که میتوانند این اتفاقات را کنترل میکنند و به راهشان ادامه میدهند. شرایط بیرونی کمتر الزام آور و ضروری اند. یک کنترل با منشا خارجی و با مسائل زیادش، ما را از پا در میآورد.
ما نیازی به پیدا کردن اینها نداریم. آنها ما را پیدا میکنند. ضرورت هایی که با آنها مواجه میشوند، همان هایی هستند که خودشان میسازند. حتی وقتی سریع میروند، از کنترل خارج نمیشوند. آنها عجله نمیکنند. عجله، اتفاقات ناگهانی را رقم میزند.
4. انسانهای موفق میدانند چه چیزی مهم است.
دانستن اینکه چه چیزی مهم است، وضوح به وجود میآورد. که متعاقبا استرس را کم میکند. این به آنها کمک میکند تا از شر درهم ریختگیای که سرعتشان را پایین میآورد خلاص شوند. آنها میدانند که هرچیزی گزینه و آپشن نیست، پس روی چیزهای مهم تمرکز میکنند؛ چیزهای ضروری. هیچوقت وقت کافی برای انجام همه چیز نیست اما همیشه وقت کافی برای انجام کارهای مهم هست.
5. انسانهای موفق به نداهای درست گوش میدهند.
سث گودین ما را به وهمهای درون ذهنمان هشدار میدهد. از آنها آگاه باشید. آن خیالها دوست دارند حس ترسی را کم کم به ما القا کنند. هوشیار باشید. وهم، ندایی از حس نا امنی و انتقاد به خود است. آنها را پرورش ندهید که بهانههای بیشتری را فراهم میکند. با آن بحث نکنید که فقط وقت شما را میگیرد. سعی نکنید آن را دادگاهی کنید.
وهم و خیالِ درون شما متخصص منصرف کردن هیئت ژوری است. شما حس ضرورت خود را بسازید و به وهم درونتان اجازه ندهید که نیات خوبتان را از مسیر خارج کند. تمرین کردن عادات ساده به شما در پرهیز از خطرها و اتفاقات جدی کمک خواهد کرد. با ساختن حس ضرورت در خود، شما میتوانید نیروی جدیدی را در زندگیتان کشف کنید.