خبرنامه ایمیلی

سبک زندگی

فلسفه زندگی چیست و از آن چه می‌دانیم؟

فلسفه زندگی

فلسفه زندگی به عنوان یک دیدگاه یا نگرش شخصی نسبت به معنا، مفهوم و هدف زندگی تعریف می‌شود. این دیدگاه شامل اعتقادات، ارزش‌ها، اهداف، و پیروزی‌های فردی است که به شخصیت و زندگی او جهت می‌دهد. فلسفه زندگی به شخص کمک می‌کند تا به سوالاتی مانند «معنای زندگی چیست؟»، «چه چیزهایی برای من مهم است؟»، و «چطور می‌توانم زندگی معنادارتری داشته باشم؟» پاسخ دهد.

فلسفه زندگی می‌تواند تأثیر زیادی بر تصمیم‌گیری‌ها، انتخاب‌ها، رفتارها، و حتی رفتار ما در مواجهه با چالش‌ها و تجربیات زندگی داشته باشد. هر فرد ممکن است فلسفه زندگی خاص خودش را داشته باشد که بر اساس تجربیات و آموخته‌های شخصی او شکل گرفته است. این فلسفه می‌تواند مبتنی بر اصول مذهبی، اخلاقی، فرهنگی، یا حتی تجربیات شخصی باشد.

در کل، فلسفه زندگی به شخص کمک می‌کند تا به معنا و هدف زندگی خود پی ببرد و به عنوان یک راهنمای اساسی در تصمیم‌گیری‌ها و انتخاب‌های زندگی‌اش عمل کند.

بررسی دیدگاه‌های مختلف

حداقل دو معنا وجود دارد که در آن از اصطلاح فلسفه استفاده شده: یک معنای رسمی و یک معنای غیررسمی. به معنای رسمی، فلسفه یک مطالعه آکادمیک در زمینه‌های زیبایی‌شناسی، اخلاق، معرفت‌شناسی، منطق، متافیزیک و همچنین فلسفه اجتماعی و سیاسی است.

فلسفه زندگی اما، یک فلسفه به معنای غیررسمی است، به عنوان یک فلسفه شخصی، که تمرکز آن برطرف کردن سؤالات وجودی در مورد وضعیت انسان است. فلسفه زندگی در مورد اهداف زندگی و حیات انسانی است.

هدف انسان در زندگی، می‌تواند عامل محرک او باشد، هدفی که ممکن است مادی باشد، مانند بدست آوردن ثروت بیشتر، یا معنوی باشد، مانند به دست آوردن قدرت. در مورد اینکه هدف انسان از زندگی چیست، دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد که در ادامه‌ی این مطلب برخی از آن دیدگاه‌ها را می‌خوانیم. با واگویه همراه باشید.

فلسفه زندگی مسیر زندگی را به ما نشان می‌دهد.

فلسفه زندگی از منظر دینی

در دین‌های ابراهیمی مانند اسلام یا مسیحیت، باور بر این است که دنیا کشتزار آخرت است، و بر پایه کارهای ما در دنیا، در آخرت ما یا به بهشت می‌رویم یا به دوزخ. در دین‌های بودایی و هندوییسم و برخی دین‌های آفریقایی، باور بر تناسخ است. یک گونه از تناسخ را می‌توان اینگونه گفت که زندگی مراحل مختلفی دارد. پایین‌ترین آن‌ها نیستی، و سپس به ترتیب جمادات، انسان و بالاتر از آن خداست، که در دین بودا آن را نیروانا می‌خوانند.

فلسفه زندگی از منظر عقلایی

این روش تعیین هدف زندگی، ریشه در نگرش یونانی دارد، و عده‌ای از اندیشمندان با بکارگیری قواعد منطق و با مفروضات و براهین، سعادت را تعریف کرده‌اند. برای نمونه ارسطو سعادت را چنین تعریف می‌کند: «فعالیت عقلانی توأم با عالی‌ترین و کاملترین فضایل در تمام عمر» و استدلال می‌کند که «فضیلت ملکه‌ای است که منحصرا موقوف به اراده ماست و متضمن حد وسطی از لحاظ ماست که از راه تعقل مشخص می‌شود» و به دو نوع اخلاقی و عقلانی تقسیم می‌گردد.

فلسفه زندگی از منظر عرفانی

واژه عرفان به معنی شناخت شهودی است که به ارتباط مستقیم و بدون میانجی انسان با وجود کل (خدا) می‌انجامد. از نظر عرفا، انسان می‌تواند با کشتن نفس (رها شدن از نفس اماره) و طی مراحل سیر و سلوک عرفانی، از حالت خودی به بیخودی و خلسه رسیده، و به خدا بپیوندد، و با او یکی شود (حصول به نفس ناطقه).

فلسفه زندگی از منظر «لذت‌گرایی»

شادخواری (لذت گرایی) می‌گوید هدف فقط لذت بردن از زندگی و خوشی است و تنها در این جهان است و بس و هیچ و پوچ است و سخن گفتن از معنی و مقصود زندگی تلاشی است بیهوده.

فلسفه زندگی از منظر مارکسیسم

از دیدگاه مارکسیسم، که خود را پرچم‌دار رهائی و دگرگونی سرشت انسانی می‌دانست، زندگی، هدفی است در خود. مارکس در این مورد می‌گوید: «بالابردن غنای سرشت آدمی هدفی است در خود». مارکسیسم هر نوع تلاشی را برای گشودن معضل زندگی بی ثمر می‌داند، مگر اینکه متکی باشد به مطالعه جامع علمی، مردمی، رفتاری و زیستی وجود انسانی و دگرگونی آدمی در رابطه با تکامل کلی زندگی و رابطه او با این سیاره خاکی و همه عالم هستی.

فلسفه زندگی از منظر منفی‌گرایان

این دسته از متفکرین یا زندگی را منفی و پر ادبار می‌دانند یا آن را هیچ و پوچ و بی‌معنی می‌انگارند. به‌عنوان مثال شوپنهاور فیلسوف قرون هیجده و نوزده آلمان بر آن بود که «روحی دیوانه، کور و تیره برجهان حاکم است». این روح قوانین طبیعی و اجتماعی را باز پس می‌زند و هر نوع شناخت علمی و تحول تاریخی را ناممکن می‌سازد. زندگی رو به سوی ادبار دارد و بشر را هیچ آینده‌ای نیست.

پوچ‌گرایی دیدگاهی دیگر است که زند گی را مطلق هیچ و پوچ و هر نوع ایده مثبتی را در زندگی مردود می‌شمارد. نیچه فیلسوف آلمانی نیز با تأکید بر ارزیابی مجدد ارزشها، معیارهای اخلاقی و موازینی را که فرهنگ بشری در مورد عدل و انصاف تحول بخشیده‌است، مردود می‌شمارد.

جمع بندی

در پایان، می‌توان گفت که فلسفه زندگی، به عنوان یک سفر شخصی، به ما امکان می‌دهد تا عمیق‌ترین پرسش‌های زندگی را مطرح کنیم و به دنبال معنا و هدف واقعی زندگی خود بگردیم. این سفر به یادگیری مداوم، رشد فردی، و تغییرات عمیق در دیدگاه‌های ما می‌انجامد.

هر کسی می‌تواند فلسفه زندگی خود را شکل دهد و به اعتقادات و ارزش‌های خود پایبند باشد. این دیدگاه می‌تواند به عنوان یک راهنمای قوی و ثابت در مواجهه با چالش‌ها و رویدادهای زندگی عمل کند و به ما کمک کند تا یک زندگی مفهوم‌دارتر و ارزشمندتر را تجربه کنیم. در نهایت، فلسفه زندگی به ما یادآور می‌شود که زندگی تازه‌ای هر روز در جریان است که با انتخاب‌ها و تصمیمات ما شکل می‌گیرد و ما مسئولانه می‌توانیم آن را به سمت رشد و خوشبختی جهت دهیم.

نظر شما در مورد این موضوع چیست؟ لطفا دیدگاه خودتان را با ما و خوانندگان دیگر به اشتراک بگذارید.

۷ دیدگاه

برای ارسال نظرتان اینجا کلیک کنید

  • زندگی در این دنیا واعمال ما بازتاب و عکس العملی در زندگی ما دارد چه زندگی جسمانی در این دنیا وچه زندگی روحانی در دنیای دیگر

  • از دیدگاه انسان شناسی زندگی انسان از یک صبح شروع میشود و در یک اخر شب همان روز به پایان میرسد. مرحله صبح تولد است وتا ظهر انسان به اواسط زندگی رسیده و در غروب باید بار رفتن ببندد. تمام سالهای زندگی ما همان یک روز است و بس.

    • زندگی در لحظه و برای انسان حال چیزی مهم تر از آن نمی تواند باشد …
      طبیعت انسان اینگونه برخورد میکند پس بیایید کنار آن هم کار هایی که موجب لااقل خوشبختی جهان ،خود،عشق و آرزو میشود انجام دهیم

  • از نظر من زندگی همین لحظه حال است،حال که به معنای چگونه الان باشی تا بعد سود و منفعت همین عملکرد را ببینی،دایره ای که در دست راست فرهور است چنین میگوید:هر عمل تو به خودت باز میگردد،پس دوست من از همین الان شروع کن و خوشبخت باش…
    با آرزوی شادکامی برای همه شما

    ارادتمند شما:مهدی جهانشیر

  • زندگی یعنی جبر…
    و زندگی کردن یعنی سازش و تعامل با جبر….
    گاهی سخت و گاهی آسان…
    گاهی لذت بخش و گاهی دردناک..
    آنگاه مرگ معنا میگیرد و انسان مشتاق آن میشود….
    کسی را مجبور به زندگی(تولید مثل)نکنید..تا این جبر پایان یابد…
    خوشبختی یعنی نیستی…(انقراض بشر)

  • زندگی یعنی ما باید با امکاناتی که در مسیر زندگی بدست میاریم آنرا در جهت رشد و کمال روح استفاده کنیم مثل درخت که از نور، اکسیژن، مواد معدنی و آب استفاده می‌کنه که میوه بده ولی این میوه رو خودش نمی‌خوره و ما انسانها استفاده می‌کنیم. زندگی ما هم باید مثل درخت باشه. با بخشش، گذشت و عشق و محبت در این دنیا قدر و منزلت پیدا کنیم.