بازارهای مالی دو روش برای به دست آوردن سود ارائه میدهند که از نظر اساسی با هم متفاوتند. معاملهگری و سرمایهگذاری و همچنین بازار، یک هدف مشترک دارند و آن “داشتن عملکردی بهتر نسبت به تورم” است. اما تفاوت اصلی آنها در روش انجام تراکنشها در بازار است. هر روش فواید و مضراتی دارد و هیچ کدام از آنها استراتژی بی نقصی نیست.
هر دو روش برای جمع کردن ثروت در بازار شامل انجام تراکنشهای مالی میشود، اما این تنها شباهتشان است!
سرمایهگذاری چیست؟
یک سرمایهگذاری نشان دهندهی التزام سرمایه به دارایی به جهت گرفتن بازده مثبت در زمان نامعلومی در آینده است، مثل استراتژی “بخر و نگه دار”.
ممکن است دهها سال طول بکشد تا سرمایهگذاریها رشد کنند و سرمایه گذارها این شرایط را به آسانی قبول میکنند. بیشتر سرمایه گذارها تنها سالی چند بار تراکنشها را انجام میدهند و اساس تصمیم گیریشان سرمایهگذاری بلند مدت است. بازدهی بیشتر از 6 درصد روی سرمایه عموماً بازده مورد نظر سرمایهگذاران را تامین میکند.
معاملهگری چیست؟
معامله گران با کار کردن در دورههای زمانی کوتاهتر و قرار گرفتن در معرض ریسک روزانه روی رسیدن به جریان وجه نقد سریع و منظم تمرکز میکنند. معامله گران تلاش دارند که بیشترین بازدهی را در یک جلسه معامله به دست آورند.
ممکن است معاملهگران بعضی از اوراقی را انتخاب کنند که سرمایه گذاران نیز انتخاب میکنند و ممکن است آنها محصولات مشتقه را ترجیح دهند. نوسانات قیمت به معاملهگران اجازه میدهد که روی سودهای کوتاه مدت حساب کنند ( پولشان را تبدیل به سرمایه کنند) که ممکن است تنها چند ثانیه طول بکشد که هر کدامشان روی صدها تراکنش در یک جلسهی معامله شرکت کنند. معامله گران انتظار بازدهی ماهانه 10 درصد را دارند.
تفاوتهای بین معاملهگری و سرمایهگذاری برای طرفداران هرکدام از آنها چالشی برنمی انگیزد. آنها میدانند کدام روش به ترجیحاتشان نزدیکتر است، به علاوه آنها از نکات مثبت و منفی هر کدام هم خبر دارند و نکات منفی آنها را منصرف نمیکند. با این وجود آنها هنگام پیدا کردن روش برای به کار انداختن پولشان خوبیها و بدیها را میسنجند.
مزایای سرمایهگذاری چیست؟
- ترکیب: داراییها میتوانند با گذشت زمان با ارزشتر بشوند چون درآمد از نرخ بهره اجازهی سرمایهگذاری مجدد را میدهد که ارزش ابزار بدهی را بالا میبرد.
- مسئولیت محدود کوتاه مدت: با گذشتن از بازارهای دشوار به جای واکنش نشان دادن به نوسانات ، سرمایه گذاران ریسک را با محصولاتی که در طی زمان ارزشمند تر میشوند، کاهش میدهند.
- هزینههای تراکنش و مسئولیتهای مالیاتی: سرمایه گذاران با محدود کردن تعداد تراکنش ها،هزینههای تراکنش را کاهش میدهند، و بعضی از حسابها شامل معافیت مالیاتی روی سود تحقق یافته میشوند.
- سودهای سرمایهای پیش بینی نشده: سرمایهگذاریها ممکن است طی زمان به وسیلهی تجزیه سهام یا تقسیم سود افزایش پیدا کنند.
معایب سرمایهگذاری چیست؟
یکی از معایب سرمایهگذاری این است که سرمایه گذاران ممکن است تا زمان تسویه حساب به سرمایه اصلیشان دسترسی نداشته باشند. همچنین زمانی که سرمایهگذار تصمیم به فروش میگیرد، ممکن است ارزش سرمایه اش بسته به وضعیت بازار کمتر شود. نرخ بازده ممکن است زمانی کم شود که بازار روند نزولی داشته باشد.
مزایای معاملهگری چیست؟
- جایگاهها سریعاً باز و بسته میشوند، که ریسک نابودی کامل بازار را در صورت داشتن یک شیوهی معاملهی فعال کاهش میدهند.
- از افت سرمایه جلوگیری میشود.
- تعدادی معاملهی مثبت میتواند یک ذخیرهی سود ایجاد کند.
- معامله گرانی که از اهرم استفاده میکنند میتوانند از مقدار کمتری سرمایه برای به دست آوردن سود استفاده کنند.
معایب معاملهگری چیست؟
- قرار گرفتن در معرض نوسانات کوتاه مدت میتواند یک حساب معامله را به شدت پایین بیاورد.
- کارمزدها و کمیسیونها ممکن است سود کلی معامله گر را کاهش دهد.
- مسئولیتهای مالیاتی روی سرمایههای کوتاه مدت میتواند روی خروجی مالی تاثیر بگذارد.
- وابستگی به تکنولوژی برای اینترنت و سیستمهای اطلاعاتی
معامله گران رسیدن به نقدینگی به وسیلهی خرید و فروش سریع را یک نقطه قوت میدانند و از ریسک انحطاط کامل بازار به وسیلهی یک روش معاملهی فعال دوری میکنند. قابلیت خروج سریع از یک موقعیت نامطلوب از افت سرمایه جلوگیری میکند و تعدادی معاملهی مثبت پشت هم میتوانند ذخیرهی سود ایجاد کنند. معامله گرانی که از اهرم استفاده میکنند ، قادر هستند میزان کمتری سرمایه را در معرض خطر قرار دهند تا به سود مطلوبشان برسند.
معامله گران قرار گرفتن در معرض نوسانات کوتاه مدت را یک نکته منفی میدانند که ممکن است در هر زمانی اتفاق بیفتد و ارزش یک حساب معامله را پایین بیاورد. کارمزدها و کمیسیونها میتوانند سود کلی معامله گر را پایین بکشند و مسئولیت مالیاتی روی سودهای سرمایهای کوتاه مدت هم میتواند رو خروجی مالی تاثیر بگذارد. کمک تکنولوژی برای اینترنت و سیستمهای اطلاعاتی ممکن است یک هزینه برای به روز رسانی تجهیزات و زیربنا به معامله گران تحمیل کند.
برای رسیدن به سود کوتاه مدت چه زمانی باید بفروشید؟
بازار سرمایه برخی راهنماییها را پیشنهاد میکند که تبدیل به شعار هایی میشوند که در ذهن ماندنشان کار آسانی است مثل “ارزان بخر و گران بفروش”.
گذشتهی بازار نشان میدهد که ارزش سرمایهگذاریها بعد از حداقل 10 سال به بیشتر از قیمت خرید میرسند. هنگامی که ارزش یک سرمایهگذاری به بیشتر از سرمایهگذاری اولیه میرسد باید یک نقطه خروج قرار داد. نیاز سرمایه گذار به پول میتواند او را به نقد کردن داراییها و سرمایهگذاری در جایی دیگر تحریک کند که یک دلیل خوب برای فروش است. در برخی شرایط، یک سرمایه گذار ممکن است بخواهد دوباره پورتفویش را با گرفتن سود کوتاه مدت روی یک سهمی که قبلاً خوب عمل کرده متعادل کند.
تمرکز روی قیمت هر سهم برای سودهای بلند مدت
آن شعاری که به تصمیم فروش جهت میدهد، روی قیمت خرید هم اعمال میشود. قابلیت تشخیص یک قیمت کم به متغیر هایی بستگی دارد که ممکن است در زمان تغییر کنند. اندیکاتورهای تکنیکال مثل حجم معامله ممکن است مقداری راهنمایی انجام دهند، اما حرفه ایها آن را پر ریسک میدانند.
سایر راهنماییها شامل گزارشات تحلیلگران و قیمتهای هدف که میانگین نظرات تمام تحلیلگران را نشان میدهد، هستند. دانستن چگونگی تشخیص این که یک سهمی به پایین ترین قیمت خود رسیده، یکی از مطلوب ترین بخشهای سرمایهگذاری را شامل میشود.
شما تابحال تجربه کدام یک را داشتهاید؟ دوست دارید بیشتر درباره کدام یک از این موارد مطلب بخوانید؟ لطفا نظرات و دیدگاه خودتان را با ما در میان بگذارید.