مفهوم اقتصادی تقاضا، به معنای درخواست و توانایی خرید محصولات توسط مشتری است. تقاضا یکی از اصلیترین محرکها اقتصادی است که باعث رشد خواهد شد و بدون تقاضا، هیچ تجارتی شروع به تولید نخواهد کرد.
عوامل تعیین کننده تقاضا
پنج عامل وجود دارد که تعیین کننده میزان تقاضا هستند. اولین و مهمترین عامل، قیمت محصول یا خدمات عرضه شده است. دومین عامل، قیمت محصولات مرتبط به محصول اصلی است، محصولاتی که جایگزین یا مکمل هستند. سه عامل بعدی هم بر اساس شرایط مدام تغییر خواهد کرد. این سه عامل شامل: درآمد مصرفکننده، سلیقه مصرفکننده و انتظارات مصرفکننده است.
قانون تقاضا
قانون تقاضا در حقیقت یک معادله و چارت است که دو پایه اصلی دارد. یکی مقدار تقاضا و دیگری قیمت محصول است. به صورت کلی همه ما یک دید کلی نسبت به قانون تقاضا داریم. اگر قیمت بیشتر شود، پس مردم کمتر خرید خواهند کرد. بالعکس هم امکانپذیر است و اگر قیمت کاهش یابد، فروش افزایش خواهد داشت.
همانطور که اشاره کردیم قیمت یک عامل مهم است، اما تنها عامل نیست. قانون تقاضا تنها زمانی کاملا صدق میکند که دیگر عوامل ثابت باشند. اگر هر کدام از عوامل ذکر شده تغییر کند، ممکن است این قانون هم کیفیت خود را از دست بدهد اما در صورتی که همه چیز یکسان باشد، این قانون پابرجا است.
منحنی تقاضا
منحنی تقاضا نمایش تصویری جدول و برنامه تقاضا است. این منحنی در صورتی شکل میگیرد که بخواهید مشخص کنید چه میزان محصول در قیمتهای مختلف به فروش خواهد رفت. اگر نگاهی به این منحنی داشته باشید، متوجه خواهید شد که با بالا رفتن هر چه بیشتر قیمت، میزان خرید هم کمتر خواهد شد و هر چقدر قیمت پایینتر باشد خرید بیشتر خواهد شد.
اگر منحنی تقاضا، تا حد ممکن تخت باشد، پس مردم محصولات بیشتری را از شما خریداری میکنند. هر چقدر که این منحنی، انحنا بیشتری پیدا کند و شیب بیشتری داشته باشد، در فروش ممکن است به مشکل بر بخورید.
کشش تقاضا
کشش تقاضا یا کشش قیمتی تقاضا، مشخص میکند که تقاضا تا چه حد در قیمتهای مختلف دچار تغییر خواهد شد. کشش تقاضا یک فرمول کلی دارد. میزان درصد تغییر در تقاضا تقسیم بر میزان درصد قیمت فرمول کشش تقاضا است.
سه مرحله کشش تقاضا وجود دارد:
کشش واحد: به شرایطی کشش واحد میگوییم که هم تقاضا و هم قیمت، هر دو همزمان با یکدیگر تغییر کنند و به یک اندازه تغییر کنند.
کشش: زمانی که تقاضا با درصد بیشتری نسبت به قیمت افزایش پیدا میکند.
انعطاف ناپذیری: زمانی که قیمت افزایش بیشتری نسبت به میزان تقاضا دارد.
تقاضای کل
تقاضای کلی، یا تقاضای بازار، تقاضای یک گروه از مردم است. پنج عامل اصلی تقاضا بر روی تقاضای کل هم تاثیر دارند. همچنین یک عامل ششم نیز وجود دارد. این عامل، تعداد خریداران موجود در بازار است.
میتوان تقاضای کل یک کشور را به صورت دقیق اندازهگیری کرد. میزان خدمات و محصولاتی که یک کشور برای متقاضیان تولید میکند، تقاضای کل است. به همین خاطر، پنج اصلی که GDP یک کشور را تشکیل میدهند، در تقاضای کل هم مورد بررسی واقع میشوند. این پنج اصل عبارت است از:
- میزان هزینه کردن مصرفکنندگان
- میزان هزینه و سرمایهگذاری تجاری
- هزینه دولتی
- صادرات
- واردات
تجارتها بر پایه تقاضا بنا شدهاند
تمامی تجارتها تلاش میکند که تقاضای مصرفکننده را درک کنند و آن را هدایت کنند. این مهم از طریق تحقیقات بازاری شکل میگیرد. هدایت تقاضا هم از طریق مارکتینگ و بازاریابی شکل میگیرد. تبلیغات و ارتباط جمعی همگی بخشی از بازاریابی هستند.
شرکتهایی که در یک رقابت هستند یا مزیت بیشتری نسبت به رقبا دارند، عموما تقاضای بیشتری را جذب خواهند کرد. یکی از مزیتهای اصلی میتواند قیمت کم محصولات باشد. فروشگاهها و شرکتهای زیادی هستند که محصولات خود را با تخفیف بیشتری ارائه میدهند. یک مزیت دیگر میتواند خلاقیت بیشتر باشد. به عنوان مثال شرکت اپل قیمت بالاتری دارد، اما از نظر نوآوری دست بالا را نسبت به بقیه رقبا دارد.
اگر یک محصول یا خدمت تقاضای بالایی داشته باشد، پس درآمد بالاتری را کسب خواهد کرد. اما اگر این میزان تقاضا تامین نشود و محصولات به اندازه کافی تولید نشوند، قیمت بالاتر خواهد رفت. اگر قیمت بدون کنترل بالاتر برود و میزان تقاضا تامین نشود، پس اقتصاد دچار تورم خواهد شد، چون میزان نقدینگی که برای محصولات صرف میشود بالاتر رفته است.
اما، اگر تقاضا کمتر شود، شرکتها تلاش میکنند که قیمت را پایینتر بیاورند تا بتوانند سهم بیشتری از بازار را کسب کنند. همانند فروشگاههایی که تخفیف ویژهای بر روی محصولات خود اعمال میکنند. اگر تقاضا همچنان بالا نرفت، شرکت مجبور است که محصولی تازه و نوآورانه خلق کند. اگر همچنان تقاضا بالا نرفت، تجارتها مجبور هستند که کمتر تولید کنند و کارگران خود را اخراج کنند. اگر این سیکل ادامه پیدا کند، یک اقتصاد وارد رکود خواهد شد.
تقاضا و سیاستهای مالی
برای کنترل بازار، دولتها و بانک مرکزی توانایی دخالت بالایی دارد. اما این دخالت باید بر پایه یک سیاست دقیق باشد وگرنه با تخریب بیشتر بازار مواجه خواهیم بود. در این زمینه نمیتوان مثالی از دولت محلی خود بزنیم و بهتر است به اقتصاد دولت فدرال آمریکا مراجعه کنیم که توانسته کنترل خوبی روی رکود و تورم داشته باشد.
اصلی به نام اصل گلدیلاکس وجود دارد. نام این اصل از داستان گلدیلاکس و سه خرس گرفته شده است. در این قصه یک دختر سه فرنی دارد و فرنی را ترجیح میدهد که نه خیلی داغ است و نه خیلی سرد. سیاستمداران و قانونگذاران آمریکایی هم در بازار از چنین اصلی استفاده میکنند تا تقاضا در دوره رکود را افزایش دهند یا در دوره تورم تقاضا را کاهش دهند.
برای بالا بردن تقاضا، میتوان مالیات را کاهش داد تا میزان خرید محصول و خدمات بالاتر رود. همچنین میتوان با اختصاص یارانه بیشتر به بازار و ارائه خدمات همچون خدمات بیکاری به این امر کمک کرد. تقاضا بر پایه اطمینان بازار و مشاغلی با درآمد خوب شکل خواهد گرفت. به همین خاطر دولت میتواند با هزینه بر روی سیستم حمل و نقل و همچنین سیستم آموزشی، مشاغل خوبی را ایجاد کند که به تقاضا کمک خواهند کرد.
اما برای پایین آوردن تقاضا و کنترل تورم، میتوان مالیات را افزایش داد، هزینه دولتی را کاهش داد و یارانه و خدمات دولتی را کم کرد. این چنین سیاستی وجهه عمومی خوبی ندارد. این سیاست باعث میشود که دولتمردان با رای مردم از کار برکنار شوند.
تقاضا و سیاست پولی
فدرال رزرو آمریکا همیشه در خط مقدم مبارزه با تورم و رکود است. اصلیترین ابزار این بنیاد برای پایین آوردن تقاضا، بالا بردن قیمتها است. البته که رزرو به صورت مستقیم اینکار را انجام نمیدهد. در عوض رزرو نرخ بهره را بالا میرود. این باعث میشود که نقدینگی کاهش پیدا کند و در عوض وامها هم کاهش پیدا میکند. اگر پول کمتری برای مصرفکنندگان و تجارتها موجود باشد، این دو مجبور خواهند بود که کمتر خرج کنند.
رزرو همچنین ابزار فراوانی برای بالا بردن تقاضا دارد. اگر رزرو نرخ بهره را پایین بیاورد، میزان پول بیشتر خواهد شد و نقدینگی بالاتر میرود. اگر پول بیشتری برای هزینه وجود داشته باشد، تجارتها و مصرفکنندگان توانایی خرید بیشتری خواهند داشت و تقاضا بالاتر میرود.
اما رزرو هم گاهی اوقات تاثیر محدودی دارد. اگر درصد بیکاری برای مدت زمان طولانی بالا باشد، مصرفکنندگان درآمد کافی برای خرید را نخواهند داشت. در چنین شرایطی پایینترین نرخ بهره هم جوابگو نخواهد بود چون مردم هیچ پشتوانهای برای دریافت وام ندارند. برای رشد اقتصادی و مبارزه با رکود نیاز به شغل و اطمینان به آینده وجود دارد.