حاشیه سود، نسبت سود شما (یعنی فروش منهای تمامی هزینهها) تقسیم بر درآمد شما است. نسبت حاشیه سود هم، مقایسه سود و فروش است و نشان میدهد که شرکت در اداره کردن امور مالی خود چقدر موفق عمل میکند. این عدد همیشه به صورت درصد بیان میشود.
سه نوع حاشیه سود وجود دارد که به ارزیابی کسبوکار شما کمک میکنند. ناخالص (gross profit margin )، خالص (net profit margin) و عملیاتی (operating profit margin).
حاشیه سود خالص نشان دهنده سود بدست آمده از فروش کلی است؛ حاشیه سود عملیاتی عایدی فعالیتهای عملیاتی را نشان میدهد؛ و حاشیه سود ناخالص سود باقیمانده بعد از در نظر گرفتن هزینه خدمات یا کالاهای فروخته شده است.
انواع حاشیه سود و نحوه محاسبه آنها
فرمول دستیابی به این درصد، به سادگی شامل سود تقسیم بر درآمد است. فرمول حاشیه سود عبارت است از:
100 × (درآمد ÷ (کل هزینهها - فروش))
حاشیه سود ناخالص
این حاشیه، مقایسه درآمد با هزینههای متغیر است و نشان میدهد که هر محصول بدون هزینههای ثابت چقدر سود به همراه دارد. هزینههای متغیر هرگونه هزینه متحمل شده در طول فرآیند هستند که با توجه به نرخ تولید (خروجی) تغییر میکنند. شرکتها از این حاشیه سود برای مقایسه خطوط تولید استفاده میکنند، برای مثال مدلهای خودرو یا تلفن همراه.
شرکتهای خدماتی مانند موسسات حقوقی میتوانند از هزینه درآمد (کل هزینه برای رسیدن به فروش) به جای هزینه کالای فروخته شده (COGS) استفاده کنند.
برای تعیین سود ناخالص از فرمول زیر استفاده کنید:
(سربار کارخانه + نیروی کار مستقیم + مواد مستقیم ) – درآمد
برای تعیین فروش خالص از فرمول زیر استفاده کنید:
هزینه بازگشت فروش، کمک هزینه و تخفیف – درآمد
برای تعیین حاشیه سود ناخالص از فرمول زیر استفاده کنید:
100 × (فروش خالص ÷ سود ناخالص)
حاشیه سود عملیاتی
این حاشیه، شامل هزینههای کالاهای فروخته شده و هزینههای مربوط به فروش و مدیریت و سربار است. فرمول COGS در بیشتر صنایع یکسان است، ولی آن چه به جای هر عنصر گذاشته میشود فرق میکند. این فرمول به شرح زیر است:
موجودی پایان – خریدها + موجودی آغاز
بعد تمامی هزینههای فروش و مدیریت را جمع کرده و آن را در COGS و درآمدها به کار میبرید:
100 × (درآمدها ÷ (هزینههای فروش و مدیریت – COGS + درآمدها))
حاشیه سود خالص
این حاشیه، درصد درآمد باقیمانده کسبوکار بعد از کم کردن تمامی هزینهها از فروش کلی، تقسیم بر درآمد خالص است. سود خالص درآمد کلی منهای تمامی هزینهها است:
(سایر هزینهها + مالیات + هزینه بهره + استهلاک و کاهش بها + COGS ) – کل درآمد
سپس از سود خالص در معادله زیر استفاده کنید:
100 × کل درآمد ÷ سود خالص
این معادله حاشیه سود خالص شرکت را نشان میدهد.
این نسبت یک ابزار مقایسه خوب در صنایع مختلف نیست، زیرا هزینهها و ساختارهای مالی مختلفی در هر صنعت به کار میرود.
نحوه تاثیرگذاری بر اقتصاد
حاشیه سود برای اقتصاد بازار آزاد مبتنی بر سرمایهداری اهمیت زیادی دارد. حاشیه هنگام مقایسه با کسبوکارهای مشابه باید به اندازه کافی بالا باشد تا سرمایهگذاران را جذب کند. حاشیه سود به نحوی به تعیین عرضه برای اقتصاد بازار کمک میکند. اگر یک محصول یا خدمات سود ایجاد نکند، شرکتها آن را تامین نمیکنند.
از سوی دیگر حاشیه سود یکی از دلایل مهم برونسپاری مشاغل توسط شرکتها است زیرا کارمندان یا کارگران استخدامی نسبت به کارمندان و کارگران غیر استخدامی یا حتی ساکن کشورهای دیگر گرانتر هستند! شرکتها میخواهند محصولات خود را با قیمتهای رقابتی به فروش برسانند و سود معقول کسب کنند. در نتیجه برای پایین نگه داشتن قیمت فروش، فرصتهای شغلی را در اختیار کارمندان یا کارگران کم هزینهتر در هند، مکزیک، چین یا سایر کشورهای خارجی قرار میدهند.
این حاشیههای سود میتوانند به شرکتها در ایجاد استراتژیهای قیمتگزاری محصولات و خدمات نیز کمک کنند. شرکتها قیمتهای خود را بر اساس هزینه تولید محصولات و میزان سودی که میخواهند کسب کنند تعیین میکنند.
چرا توجه به حاشیه سود دارای اهمیت است؟
توجه به حاشیه سود بسیار مهم است زیرا به عنوان یک فشارسنج حیاتی برای سلامت مالی و پایداری شرکت شما عمل میکند. حاشیه سود سالم نه تنها نشان دهنده این است که یک تجارت به طور موثر هزینهها را مدیریت و درآمد ایجاد میکند، بلکه بینشهای مهمی را برای تصمیمگیری استراتژیک به مدیریت ارائه میدهد.
توجه به این درصد، به شناسایی مناطق ناکارآمد، امکان کنترل هزینهها و بهینهسازی عملیاتی کمک میکند. علاوه بر این، بر اعتماد سرمایه گذاران، موقعیت رقابتی و توانایی تأمین مالی طرحهای رشد نیز تأثیر میگذارد. در نهایت، بررسی حاشیه سود برای اطمینان از سودآوری، طول عمر و ظرفیت شرکت برای انطباق و پیشرفت در یک چشمانداز تجاری پویا، حیاتی است.